دعوت دوستانه

 

بی زحمت فقط برو به ادامه مطلب

ادامه نوشته

بایست...

 

آن هیبت سیاه همچنان جلو آمد ........

ادامه نوشته

دو خط موازي

 

دو خط موازی زائیده شده اند ...........

ادامه نوشته

زیباترین توصیف

 

در بیمارستانی دو بیمار در اتاق بستری بودند ..........

ادامه نوشته

میهمان

 

لامپ را که خاموش کرد .........

ادامه نوشته

شانس

 

 در زمان ها ي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را .........

ادامه نوشته

نشان لياقت عشق

 

 فرمانروايي که مي کوشيد تا ..........

ادامه نوشته

ليلي ، نام تمام دختران زمين است.

 

 خدا مشتي خاک برگرفت ..........

ادامه نوشته

سم

 

 دختري ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولي ............

ادامه نوشته

جواز بهشت

 

 روزي مردي خواب ديد که .............

ادامه نوشته

ليلي ، زير درخت انار

 

 ليلي زير درخت انار نشست .............

ادامه نوشته

اسب سرکش در سينه ليلي

 

 ليلي گفت: موهايم مشکي ست ............ 

ادامه نوشته

زنجير عشق

 

 يک روز بعد از ظهر وقتي اسميت داشت ...............

ادامه نوشته

طناب

 

 داستان درباره ی یک کوهنورد است که ............

ادامه نوشته

عشـــــــــق بـــــی پــایــان

 

  پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد ..........

ادامه نوشته