دعوت دوستانه
بی زحمت فقط برو به ادامه مطلب ![]()

+ نوشته شده در یکشنبه دوم فروردین ۱۳۸۸ ساعت 19:47 توسط وحید
|
بی زحمت فقط برو به ادامه مطلب ![]()

آن هیبت سیاه همچنان جلو آمد ........
دو خط موازی زائیده شده اند ...........
در بیمارستانی دو بیمار در اتاق بستری بودند ..........
لامپ را که خاموش کرد .........
در زمان ها ي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را .........
فرمانروايي که مي کوشيد تا ..........
خدا مشتي خاک برگرفت ..........
دختري ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولي ............
روزي مردي خواب ديد که .............
ليلي زير درخت انار نشست .............
ليلي گفت: موهايم مشکي ست ............
يک روز بعد از ظهر وقتي اسميت داشت ...............
داستان درباره ی یک کوهنورد است که ............